فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

قنات پشون

قنات پشون

به نام خدا. همه ی شما لااقل یه باری هم که شده، برای گرفتن روغنی یا قندی یا برنجی یا صابون رخت و حمامی و انواعی از کالای کوپنی دیگری به یورمحله رفتین. یا خود، یا همراه کسی از کسان خود. و با مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سید باقر سجادی (که در روزهای اخیر به رحمت خدا پیوسته و روحش شادباشه) از نزدیک معامله و خرید کردین. یاد هم او و هم کوپن ضد بی عدالتی گرامی.

اما چند قدم مانده که به همان مغازه ی کالای کوپنی مرحوم آسید باقر سجادی برسین، سمت چپ شما یک راه باریکه ی سرازیری تندی دارد که به این قسمت زیبا و دیبای دارابکلا می گن قنات پشون. که داستان آن سرشار از آب جاری گوارا همراه با عشق و مشق و ممارست وصاله. حالا می گم چی بوده و چی شده؟

حالا را نبین که آب شُرب یعنی خوردنی، تا لبِ اتاق خواب و لالا و ماما و خاس خاسک ها، لوله کشی شده. آن دوره ی ما، همه یه غُورافتو بلند و جول دله داشتن و آب خوردنی را از این قنات، با آب خنک و سالم و زلالش تهیه می کردند. آب گرفتن نیز بر عهده ی دختر ها بود. که بسی محجوب و آبروخواه و پاکدامن و مظلوم و مهربان و کاری بودند نه مثل بعضی ها الآنه نق نق ی ی ی.

انارقلت از زاویۀ یورصحرا. 5 خرداد 1396. ارسالی جناب یک دوست

قناب از زیر آن انارقلت ریشه می گرفت. 5خرداد 1396.عکاس: جناب یک دوست

و همین، آری همین آب آوری دخترها و آبروداری آنها، این قنات را عشقی و مشقی کرده بود حسابی. بیشتر ازدواج های آن زمان جوان های دارابکلا ریشه وصالش از این آب و خاک و سبزه و دیبایی اطرافش به نموّ رسیده. اول قنات پشون را صرف و معنی کنم، سپس به عشق بازی آن زمانه، البته عشق غیورانه و ایدءآل بپردازم.


دارابکلا از زاویۀ تپۀ شمالی. 28 دی 1394. از آرشیو  آلبوم عکس 18 دامنهٔ دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست

قنات یعنی کاریز. یعنی مجرائی زیرزمینی که آب جاری را از دور دست به صورت شبکه ای از چاه ها و کانالی دراز و عمیق به محل مورد استفاده می رساند. این قنات هم آبشخورش انارقلعت بوده که تاج این تپه ی زیبا و زمین مُشرف به همه دارابکلا، انارباغی ماست. من از خشک شدن و ویران شدن و محوشدنش دلم بسی می گیره. و اگر زیاد هم حرّافی کنم از غم آن همه زیبایی شاید هم دقّ! و داغ کنم. بذارید این یک آه را خودم به تنهایی در ته دلم بکشم تا شما نفسی آسان بیابید. و البته دارابکلا دو تا قنات داشته یکی این و دیگری در انجیردولنگه بوده که داستان مجزّایی داره.

پشون هم یعنی پیش آن. چون در ترکیبات به گویش زبان دارابکلایی صفت و موصوف و یا مضاف و مضاف الیه وارونه است. لذا قنات پشون یعنی پیش آن قنات. آری از همه دردهای این قنات می گذرم فقط عشقش را برملا می کنم.

الآن نبین که قرارگاه و وعده گاه و مبداء عشق و عاشقی شده یا صفحه ی تنگ منگ موبایل. یا صفحه  ی نور در نور رایانه. و یا پستو مستوی اتاقی که مثلاً می شه یه سوتی در تلفنی، یا سوراخ شیشه ی پنجره ای کشید و پیمان الستی و ازلی بست! این موش موشک بازی عصر مدرن بسی بی ذوق و شوقه. با یه عطسه ای همه چیز عبَث می شه و زحمت ها هدر.

آن زمان میدان عشق و تبادل مزه ی دوستی، به زلالی قنات و به جاری بودن آبش و به سرسبزی راه قنات پشون بوده. تو آن وقت ها نبودی تا ببینی غروب که می شد ما که بچه بودیم از این همه ازدحام پسر و دختر آن زمان، که الآن همه شان نوه دار شدند، در اطراف و اکناف و اسباب و اسبان قنات پشون متعجب می شدیم. و گاه هم، آنچنان سرَک می کشیدیم که مثلاً کی امروز با کی در قنات پشون آشتی و آشنایی و اشتهایی و رمز و رازی و مول مولی کاری می کنه و می کنه و می کنه!؟ هر کدام از سه تا به یک معنای ویژه اشه البته. و تو هم نیز البته در البته خوب بلدی معناهاشه.

یکی با اسب زین کرده اش می آمد از پایین محله. یکی با شلوار جین آبی رنگ دمپا گشادش می رسید از بالامله. یکی با تیپ کلاه چرخی و کرواتش سر می رسید از وسط محله. یکی با کمی نوشیدن نجسی شرابش با قهقهه های کف کرده لبانش می آمد. که این یکی را من نمی گم که  کی بوده و چی حوار می کشیده و با کی مشت و لگد برپا می ساخته. همه چیز را یه جا می خواهی بدانی؟ نه آقا. نه خانم. بذار آنهایی که می دانن بگویند که کی بود کی بود؟ من نبودم، لُطفعلی خان بود.

یکی هم با چهار دوجین یار و کوپالش برای نبردی به سبک جبّارسینگ قنات را قُرُق می کرد تا رقیبش را غرق و خود را در عیش غرقه کند. یکی با کارد و قمه میدان داری می کرد. چون کار به نزاع و یقه جمع کنی می رسید. تا اینجا را بخوانید. دنباله ی عشقی تر و اکشِن تر و نیز داغ و داغ ترش را در قسمت دوم قنات پشون می آورم. اگر البته طالب داشت.