فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فِنی و چُوکُّولوم

فِنی و چُوکُّولوم


منقار: فِنی و چُوکُّولوم

به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. در محاورۀ دارابکلایی ها منقار پرندگان «چُوکُّولوم» است و دماغِ و بینی حیوانات، فنی. بگذرم از این، که وقتی دارابکلایی ها مثلاً خشم می کنند، به همدیگر از سرِ عیب و نقص و طعنه و کنایه و لُغز می گویند: بلا وِن فنی ره بخاره، چُوکُّولومه.

اما من در این پست می خواهم این عبارتِ «وَن دِماغ دِله اِتّ ذرّه فهم دَنیّه» را کمی شرح کنم؛ به همان سبک همیشگی ام که در سلسله مباحث فرهنگ لغت دارابکلا می نگارم. پس به تعمُّد از فِنی و چُوکُّولوم می گذرم و به دِماغ دِله فهم دَنیّه می چسبم:

جای دور نروم، اول از همه بگویم که مرحوم مادرم وقتی از زبان هر کسی ادبیاتی نامناسب و زشت می دید و می شنید، از سرِ نصحیت و برائت از آن واژگان زمُخت و بد، می گفت: اینجه ره، وَن دِماغ دِله اِتّ ذرّه فهم دَنیّه.

حالا با چند مثال این عبارت را جامی اندازم بهتر است بگویم بر یادها می آورم:

1- هر گاه در خانه ای دعوا موَا راست شود، این به اون می گه: خاش دِماغ دِله اِتّ ذرّه فهم دَکون.

2- وقتی شوهره، بد و بیراه می گه. زنه می گیه: کِه خانِه خاشِه اون دِماغ دِله اِتّ ذرّه فهم دَکانی.

3- هنگامی که میانِ زن و شی، هنگامه ای بپا شد و همسایه در سره غوغایی برخاست، اون به اون می گه: از اوَّل هِم دَکّال تِه دِماغ دِله اِتّ پِمبلیک فهم دَنی بیه.

در ضمن بر یادها آورم که:

دَکّال یعنی هیج اصلاً ابداً.

پِمبلیک یعنی خیلی خیلی   خیلی کم.

و دِماغ هم در این عبارت تمسُّخری یعنی مغز و مُخ و عقل. نه بینی و فنی و  چُوکُّولوم. تا لغت بعد من بگذرُم... .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد