ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
میان شورش
به نام خدا. میان شورش دارابکلا کجاست؟ آری؛ شورش همش کف خیابان هاست.اما دارابکلا. شورش در دارابکلا در جدال با جبر جغرافیاست نه زور دنیا. با شورش آب و خاک و تپّه مواجه است نه با شورشیانی آرمانخواه. یاد کتاب مازیار بهروز افتادم. کتابی با عنوان شورشیان آرمانخواه. در بررسی علل شکست سازمان چریکهایی فدایی خلق ایران. کتابش خواندنی ست. خواندمش دهه ی قبل. بخوانیدش.
دامنه و یادی از میان شورش!
حالا بگم میان شورش کجاست؟ پل یورمله را طی کنید. می رسید به سه راهی سحر خیز. که از لنگر کیاسر به دارابکلا خیز برداشتند. سمت کالای کوپنی مرحوم آسید باقر سجادی و قنات پشون نرید، به سمت راست تان بپیچید و از تنگ خونه ی شیرمحمد عبور کنید و مستقیم از باغ سیروس بگذرید.
البته با چهار پنج تا انارکال و آغوزکال و نارنگی دزدی از باغ سیروس شون یا هر کی، راه تان را به ستیغ کوه ادامه دهید از همین جا تا بالا بالاها (بالا بالای سیاست را نمی گم، اون جیزه! لی لم را می گم).
آری اینجا میان شورش است. یعنی دو نسَق زمین های اطراف جوی آب وحشی و حیران که شورش گر است. از این لحاظ به آن می گن میان شورش.
نرید هیچ وقت میانِ شورش. فقط برید میان شورش. اولی که کف خیابانی ست داغ بر ساق تان است. اما دومی که تپه ماهور دارابکلاست ساقه بر ساق تان است. این شورش خدایی ست و گشایشی. آن شورش؛ مردمی ست و گروهی و حزبی ست. و گره ای نیز. زیاد نگم. شاید بگید داره شورش ( یعنی نمکش ) را در می آره، با چرند و پرندش.