فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

پِه گوشک

پِه گوشک


به نام خدا. آن دور چَلمه کوه نزدیک روستای زیبای سنه کوه است که 1 سفند 1393 توسط جناب یک دوست ثبت شد. اما بحث پِه گوشک. در دارابکلا به کسی که حرف و فرمان و خواسته و نُصح و نهی و هر گونه سخنی را پیِ گوشش می افکند و به سوراخ پرده ی سُماخش فرو نمی کند! و حسابی از زیرش در می ره و مول می شه و انگار شتر دیده و ندیده؛ را می گویند: پِه گوشک دِنه!؟

حالا چند مثال می زنم تا په گوشک برای این نسل جوانِ مدرنِ خوش تیپِ خوش سخنِ فارسی سخن گوهای خوب محل؛ ای، آری؛ ای یه کمی آفتابی و هویدا بشه.

سر سفره ی غذای منزلی، شش نفر مشغول غارت ته چین و قورمه سبزی و شاید هم پیتزا و رازانیا و ذُرت سُویا و نمی دانم از این اِجرغِریبی غذاهایی که تنِ روده می ماسد و یبوست های سخت یازده روزه می آفرینه، هستند؛ یکی از آن شش تن وِشنا تِشنا را چون هی دل گپی داره در حینِ غذاخوردن، می ماسه و می چسبه. حالا او دلش آب می خواد و در تلاشه از مرگ رها. هی اشاره و ایما می کنه ولی آن پنج نفر پِه گوشک می دند و نمی رند از یخچال آب بیارن و این گاناهی را نجات دهند. این دیگه اوج په گوشک دادن است.

و امروزه بسیاری از جوان ها این گونه اند! (با طلب پوزش) و هیچ هم اهل فرمان رفتن و جُست خیز کردن نیستند. دائم گوشی بدست حتی سر سفره اند؛ یا در وایبر و وات سپ اند یا در گالری موبایل که مثلا امروز از اُردک و ارمنجی و ناخوشی عکس انداخته است!
یکی هم هست که خودش حرف خودش را هی په گوشک می ندازه. شنبه به خود قول می ده از این هفته دیگه اهل درس و کار و نظم و نماز و دعا و صله رَحم و تسویه ی غیظ و غرَض ها می شم؛ ولی صبح یکشنبه هنوز شروع نشده همه ی قول و قرارهای درونی اش را پیِِ گوشش میندازد و بی خیال می شود؛ این را هم می گویند په گوشک.

دسته ای دیگرند که اساسا کارشون همینه. حتی حاضر نیستند یه فرمان برن. یه لیوان آب دست کسی بدن. او خوی و خصلتی یافته که هیچ به حرف کسی بدهکار نیست.

یک سری هم هستند توان مالی هم دارند ولی تا یک رفیقی بگه بهش 222 هزار تومان داری قرض بدی 19 روزه؟ اصلا" انگار گوشش سنگ سه مِنه رفته. هیچ انگار نمی شنوه. غول و غول می شه در این زمان. این سری آدم ها ماهرانه په گوشک می دن.

یک تیپ سیاسیون داعشی اند که اساساً حرف خدا، نبی، وصی و دینی را په گوشک می دن. نمونه اش در جهان اسلام. بگذرم.

آری، په گوشک یک آسیب ساختاری روانی ست میان آدمیان. در قرآن هم آیه ای ست که وقتی پیامبر (ص) از مردم تقاضای مددرسانی در جنگ و یا کاری مهم می کرده، یک سری از آنها خَم می شدند و یواشکی مسجد و محفل و جمع را ترک می کردند که انگار چیزی نشنیدند و کسی آنها را در آن نشست ندیده است. دارابکلایی ها می گن خَف بَیهه.