ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
بالسَّقر، بالدّرَک، بالجّهنّم؛ بمِنَ النّار
نِپار (آلاچیق؛ آلونک، کلبۀ) شُوپِه؛ از مهندس محمد عبدی
این چهار لغت، چهار نفرین دارابکلایی هاست در هنگامۀ لَج، لجاجت. یا در عناد و خصومت. یا قهر و قُرقُرورک. یا در خشم و عصبانیّت و نیز در لُغُز و شماتت. ریشه ی این واژگان از آیه های قرآنی ست که برای منکران معاد و بدکاران بکار رفته است.
سقَر؛ درَک و نار و جهنّم هر چهار تا یعنی دوزخ. مراتبی از آتش و هاویه. برخی از دارابکلایی ها فقط با زبان و لفظ نفرین می کنند و منظوری ندارد جز بروز خشم و تعجّب و برائت . ولی برخی ها آی از اعماق دل می گن. یعنی چنان با غِلاظ و شِداد آوای بالسَّقر، بالدّرَک، بمِن النّار، بالجّهنّم را درمی آرند که گویی دلشان از تَه و نسوج شان از رگ گردن تا قلوگاه، به کیف و آخیش می رسد.
هستند البته کسانی هم که تا میگن مثلاً می ریم تا اوسا و مُرسم و جناسم یک دوری بزنیم قدم زنان و گپ گویان؟ تا بگی نه نمی آم؛ زیناد آدم را درمی آرند و با داد و بیداد می گن: بالسقر، بالدّرَک، بالجّهنّم؛ به مِن النّار که نیومویی.
بگذرم و من زود برم کاپوچینو را با کمی شکر نوش کنم که قند خونم روی 85 و 90 میزانِ میزان بماند و حفظ و حراست بشه و از سوی احیاناً مهندس عبدی با لهجه ی سنه کوهی، بالسقر، بالدّرَک، بالجّهنّم؛ به مِن النّار نشنَوم! عکس نَپارِ شوپِه اش را می ذارم که اهل ذوق، لذت برند از سُنّت و آنچه در سنت از پی هم می گذرد و یا متأسّفانه از هم می گُسلد.