ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
پیندِواج
به قلم دامنه. به نام خدا. پیندِواج. در مدرسۀ فکرت نیز بررسی واژگان محلی دارابکلا را راه انداختیم. که این لغت در آنجا شکافته شد: این لغت شامل دو کلمه است: پین یعنی پینه. دواج یعنی لحاف. علاوه بر کاربردی که جنابان دکتر اسماعیل عارف زاده و مهندس محمد عبدی سنه کوهی در زیر گفته اند، دستکم دو کاربرد دیگر هم داشته:
یکی
زمانی که خانه ها وقتی خمیر میکردند تا تَندیرنون بپزند، پیندِواج را
روی تشت خمیر میگذاشتند تا خمیر حسابی و زودتر پوش بیاد (=وَربیاد).
دیگر اینکه پیندِواج به علت مندرس و کهنگی و پینهبستهبودن، مختصِ عضوی از خانوادهها بود که اغلب تکرّر ادار (=شباداری) داشت! که در زبان محلی به بچههای اینگونه میگفتند: کِشوک.
کُرسی و لحاف قدیمی
نظر دکتر اسماعیل عارف زاده:
«سلام. پین دواج که پین همان پینه است لحاف نسبتا بزرگ و قدیمی از
جنس پنبه است که اکثرا چند نفر از بچه ها و گاهی همه ااعضای
خانه برای خواب از آن استفاده میکردند. گاهی پیشوند پین یا پینه
در موارد دیگر هم بکار میرفت مثل پین شلوار.»
نظر مهندس محمد عبدی سنه کوهی:
«سلام. پین دواج. خود از دو بخش تشکیل شده دواج یعنی لحاف. پین مخفف شده
پینه هست و آن در قدیم از تکه های پارچه و بهم دوختن یک پارچه یکسره درست
می کردند و با پشم گوسفند یا پنبه لحاف درست می کردند که به آن پینه دواج
یا پین دواج می گفتند که از دواج که معمولاً تک و دونفره خیلی بزرگتر بود و
پین دواج لحاف چندین نفرها بود. در برخی مناطق پین دواج را معادل پنبه
دواج در برابر می دواج که پشم گوسفند بود هم می گفتند.».