ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
لاک و کیل لاک
این لغت در دارابکلا به ظرفی اطلاق می شد که با کُندۀ چوب ساخته می شد و بسیار پُرکاربرد بود از جمله:
1- در آن خمیر تَندیرنون می مالیدند و بعد گوشه ای زیر پتو یا گلیم جاسازی می کردند تا خمیر فطیر نگردد و خوب، پُخت آید.
2- از جهیزیه های زنان در قدیم بود. با ظروف مسّی و برنجی هم ردیف بود.
3_ کیل یعنی کیلوکردن و وزن نمودن، و کیل لاک، لاکی بود برای پمون کردن گندم و جو و آرد وکانجی و نخود. پمون، مخفف پیمانه است.
الان اگر به دخترهای امروزه روز بگویید این لاک و کیل لاک کادوی من برای جهیزیه ات؛ تا عمر دارند؛ می نشینند گوشه و هی فیسینگ فیسینگ می کنند و می گویند:
ساید بای ساید می خوام.
سامسونگ می خوام.
سند آپارتمان شش دونگ می خوام.
سفید امضای چک پول می خوام.
لاگ و لَوه و جاجیم و گلیم را می خوام چیکار!
بگذرم و بگویم که عکس لاک را هم از عبدی گرفتم و جیم فنگ...