ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
لِ، لی، هِدی
به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. قسمت 189. لِ، لی، هِدی. این سه لغت به چه معنی ست؟ گرچه مرتبط به هم نیست، ولی تقریباً در یک راستاست. لِ، یعنی فروافتاده. لی، یعنی فرورفتگی و گودافتادگی. و هِدی یعنی بهم آمدگی و پوشانندگی. این سه واژۀ ویژۀ دارابکلایی ها، کاربردهای خبری، طنزی و نیز گاهی لُغُزی دارد. کمی توضیح:
1- وقتی گندِمجار (=گندمزار، مزرعۀ گندم) بر اثر هجوم خی (=خوک و گُراز) یا با باد و طوفان فرو افتد، در این موقع می گویند تِموم گندِم لِ بورده. یا وقتی یکی، با یکی دیگر دعوایی خونین بکند، می گویند زد طرفو لِ لورده کرد. یا وقتی سماور چای جِرم گرفت می گویند سِموار لِ دَکته. یا وقتی درخت جنگل ار ریشه بیفتد، می گویند دار، لِ رفت. یا کسی کمی چُرت بزند و بهواهد کمی بخوابد می گویند: لِ رفت. پس لِ، گاهی همان لِه است. یعنی نابود و خُرد و خمیر. اما اغلب، به معنای همان افتادن است.
2- وقتی چشمانِ کسی گود افتَد، یا وقتی کسی در اثر لاغری شدید، نحیف شود، به متلک یا به دلسوزی می گویند وِن چش لی دَکته. نیز به آشیانۀ مار، می گویند: لی، مَر لی. پس لی، یعنی سوراخ. یعنی گودی.
3- هِدی. مثلاً به بهم زدن خورشت و غذاها و حَلوا می گویند هِدی. مثلاً یکی به یکی دیگر می گوید: اون خارش (=خورش، خورشت) رِه هِدی بَزن، نسوزه. حلوا را با کِتّرا هدی بزن تَه نگیره. هِدی، از ریشۀ هدایت است. نیز به زخمی که سرش، بند بیاد می گویند وِن چاک هدی بورده. یعنی پوشانده شد. یا اگر کسی دهَن لَق بشه و زیاد گپ بزند به لُغز می گویند وِن چاک رِه هِدی بیار. یعنی ساکتش کن.