بازتاب پستِ لَچِر لِنده
به قلم «یک دارابکلایی»: با
سلام خدمت آقای دامنه، من تا آنجایی که یادم هست وقتی یکی از بچه ها بسیار
کثیف به خانه می آمد مادرمان این اصطلاح را به کار می برد، به جای "لنده"
شما از واژه "لِنجه" استفاده می کرد یعنی "لچر لنجه". (اشاره به پست لَچِر لِنده: اینجا).
البته من هم مثل شما حدس می زنم که این کلمه [لِنده] هم معنی خاصی داشته باشد که ما نمی دانیم. بهر صورت، بسیار سپاسگزار از کلمات زیر خاکی شما!!»
پاسخ دامنه:
به نام خدا. سلام من هم به شما جناب «یک دارابکلایی». چهار نکته می گویم در این پاسخ:
1- خیلی خُرسندم که شخصی پیدا می شود چون جنابِ شما، که این همه به پست های دامنه خصوصاً سلسله بحث های مهم و ماندگار «فرهنگ لغت دارابکلا» این همه توجه و دقت های عالی نشان می دهد.
2- ذکاوت شما را می پذیرم. نیز ادبیات رسای شما را. چون اساساً به کسانی که به ادبیات و نوشتن بهاء می دهند ارزش والایی قائلم.
3-
قلم شما خوب است، پیشنهاد می کنم مطالب بیشتری در دامنه بنویس تا زکات کنی.
و زکات یعنی پاک کردن و پاکیزه شدن. در ضمن اصطلاح «زیرخاکی» که نوشتی
برام جالب بود. مثل کتاب «فضیلت های فراموش شده» شده است سلسله بحث فرهنگ
لغت دارابکلا.
4- معادل خوب و درستی برای واژۀ «لِنده» آوردی. بله، حال که از شما شنیدم، دقیق یادم است مرحوم والدینم _بیشتر پدرم_ این واژۀ لَچرلِنجه را زمانی که جوراب مان گند و بو می آمد، به ما می گفتند. پس؛ می پذیرم هم لِنده و هم لِنجه، پسوندی ست برای لَچر. گویی لِنجه بیشتر مسموع است. مثل لغت دچکلسن
که 3 مرداد 1393 نوشته بودم و جناب محمد قاسمی بالامحله ایی وقتی مرا دید
به من گفت جناب دامنه بَچکلسن نیست، دَچکِلسّن است. پذیرفتم.در پاسخ کامنتت
نیز این را درج کردم.