فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

لاب

لغت دارابکلا

 

لغت 232

 

به قلم دامنه : به نام خدا
 

دارلاب


۱. واژه‌ی محلی «لاب» به معنای شکاف و چاک است. لاب، شکافی‌ست که در بیننده شگفتی می‌آفریند. مثلاً فلانی در دعوایی خونین با بیل کلّه‌ی فلانی را زد و لاب و لیب کرد.

 

۲. تنه‌های درختان هم گاه لاب می‌شود که به دارلاب معروف است. زنبورها دارلاب را کندو می‌کنند که اگر عسلش گیر هر کس بیفتد، سود سرشار می‌کند. سنجاب‌ها هم در دارلاب‌ها لانه می‌کنند. و نیز دارلاب به نظر می‌رسد مانند یک منبع ذخیره‌ی آب، برای درخت عمل می‌کند.

 

۳. لاب در مقایسه با «لاش» که نوعی ترَگ است، از شدت بیشتری برخوردار است.

 

نکته: کاش سیاست و حکومت در کشورهای چپاولگر و بسته، این‌همه لاب و لیب و لیب‌لوب نمی‌شد!


قلم قم دامنه دوم

نظرات 1 + ارسال نظر
یک دارابکلایی 7 مهر 1398 ساعت 18:31

با سلام.
همانطور که گفتید کلمه «لاب» و/یا شاید «لاپ» به معنی شکاف و پاره شدن یا پاره کردن باشد.
با توجه به خود کلمه و کاربرد آن، به نظر می رسد این کلمه «لاپ» و یا «لاپه» به معنی دو نیم باشد مانند بعضی از حبوبات مثل لپه و یا باقلا. مثلا می گویند «س ره لاپه هاکن» یعنی «سیب را دو نیم کن» و یا این که «کتل ر تور جه لاپه هاکارده» یعنی « کنده را با تبر دو نیم کرد».
استفاده از از کلمه در دو جای دیگر هم برایم جالب است: یکی وقتی زمین مثلا شالیزار از بی آبی قاچ می خورد می گویند زمین «لاپ» بیه. دوم، خیلی اوقات که پدرم پیش گاوها می رفت و می آمد، مخصوصا تابستان، می گفت شما آنها را آب ندادید و برای اغراق می گفت «گوها گش لاپ دکددیه»!!

سلام بر شما جناب یک دارابکلایی. از اهتمام شما به این گونه مباحث محلی ممنونم. در قلم قم دامنه دوم نوشته ات را منتشر کردم: در آدرس زیر:

http://qaqom.blog.ir/post/%D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%8C-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%84%D8%A7%D9%BE

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد