فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

هوکا و واش ورین

هوکا، واش ورین

به نام خدا. این دو قلم ابزار و یراق، آی مردم دارابکلا را، چپ چلق کرده بود و ول ولیلانگ. حالا می گم چرا؟ انحنای زنان را انکسار و ارتفاع مردان را انسداد ساخت همین هوکا و واش ورین. هوکا حالا چی هست؟ واش ورین کیلویی چند؟ واش کجا بود دیگه. مثل قارچ (زردکیجا) نسلش را زدند. اینهایی که هی می گن محیط زیست و محیط چیست و محیط بیست و محیط لیست، محیط سیست؛ آخه برو ببین، پدر و جدّ جدّ جدّ چدّ زردکیجا را به جِد و حتم درآوردند.


دارابکلا از زاویۀ جَردِله. عکاس: جناب یک دوست

دیگه نمی دانند اساساً همین قارچ و زردکیجا عامل اصلی حفظ و تکثیر جنگله. پس ما هم بریم انجمن حفظ زردکیجا تاسیس کنیم تا محیط جنگل هم از دست جوگی و محلی در امان بشه. هم زردکیجاها دیگه زردزار نشن!! و سفید روی و سرخ فام و تُپل مُپل و توپُر بشن. لااقل یه وزنی به خود بگیرن و آدمو مثل تشنه لبان صحرای تَموز لَه لَه بیارند. نه ایف ایف! من یه روزی در مورد زردکیجا در لیف روح ششم نوشتم.

حالا اول از همه، این عکس های بشدت زیبای واش و واش دار و واش گیر و واش بَر و واش خور را خوب را ببینین. برای اصل آن به وبسایت سنه کوه متعلق به رفیقم آقای مهندس محمد عبدی سنه کوهی مراجعه کنید. یعنی اینجا را کلیک کنید. مهندس محمد عبدی در آن متن خود اثبات کرده واش گیاه دارویی ست (قابل توجه دکترحدیث دکتر گیاهان دارویی).

دیگه من بروم سراغ هوکا و بعد تحلیل واش و  واش خور و واش ورین. واش خور همان گاو است که شیری می داد انرژی زا و خوش طعم. نه این شیرهای گند و بو دار الانی ها. بیچاره گاو. او که تقصیری نداره. تو واش بده بهش، او ببین چه شیری می ده. واش نیست؟ خوب، خوراک بده نه چس و پس. هی بهش می دی کپگ بزه نون و بپیسه خروزه و هندونه کول، چهل کیلو سیب زمین نفله شده 70کیلو بینگوم تعفن آمده. خاب اون هم شیر می ده پرتّوش بکارده! و متعفن و بی کالری مالری. گاو را روزه نگه می دارین و گرسنه یا روزی اش می دین؟ بدین غذا. تا اونا هم بدن شیر شیرها. چی؟ شیری مُصفّا.

حالا هوکا : ابزاری برای هرزه چینی و هرزه بُری. یعنی وجین علف های هرز و خودرو. و نیزی برای خورد و خمیر کردن کلوخ های زمین زراعی و گاهی آن را به حجمی بلند و وزین تر با دسته ای درازتر می سازند که به آن می گن : تاش هوکا. که با آن وال کشی می کردند زمین زراعی را برای ردیف چینی.

مثلا تاش هوکا چون پرستیژ داشت و قدرتش از هوکا بیشتر بود، در دستان مردان بود همیشه. که ای، یه اعمال قدرتی پیش زنان کرده باشند و غُورنه بکشن بله. من آنم که رستم پهلوان بود! ای کهی تک! ای کهی تک. و هوکا بلای جان زنان بود. زن بود و زمین. زن بود و زراعت. زن بود زار زاری وچه گت هاکاردن. آن هم در لابه لای  هم هوکا. هم هورا (یعنی اون!).

و هم هَووها! یعنی (اینا). و این هوکا دِرسته لَم ره وریه. هرزه ها را قتل عام کارده، ولی آی زن و زینت و زیبایی زن ره ، هرز هداهه و هَدِر. از برنیامدن آفتاب هوکا بدست سر زمین، اَنده هم وجین می کارده، تا غروب، که هوا نماشته و تار و تاریک می شد و جنّ و پری ها دم در حموم زنانه ردیف می شدند که برن حموم. و شوپرپَری ها لای هوا پشه شکار می کردند  و گوزنگو ها حتی زودتر به کالی شون می رفتند و کینگسوکرَگ ها ستاره ی زمین می شدند (کرم شب تاب با قال شما مدرن ها) تازه این زِنا فهمسسه که دیگه وجین وسّه و بوره سره آش بپجه. تا دم شب.

زن تا دم شب زمین دله کار کار و هوکا و بَلو ملو، و حالا هم برسیه سِره، اِسا هم  باید بره زیر بار و پهلو به پهلو،  هی می شنَوه : تِه زن نیهی، شو جن هسی. یعنی جنّ شب. که نه  زیبایی براش مونده که نه نای داره و نه نیکویی. پس :  ای ای. یا آی ای. و یا ای آی. آخه مرد! سره نیشتی قیلون کَشنی و لَم دنی و کت کش می زنی، زن را  فرستادی صحرا از آفتاب تا آفتاب هوکا بزنه. بعد هم ونجه ناز و کرشمه و لُپ سرخ و لَب روژ و دل جُفت و چشم زول می خواهی؟؟ این هوکا ون زِیناد ره در بیارده، ته اِسا دلت  هوس هاکارده، زفاف باز جلوه هاکانه.

مگه تِه داهون قیلون و دود و سیرداغ و پیاز بو نکانده؟ هی گونی ته تن کش کلّه گن کانده! حموم هم که ندانّی. این جه جه دیگه عبور هاکام اَی باز درویش اِنه دامنه و خِر خوانه! پیَرمارقدیم هر وقت خواسنه اون جوری اون جوری هاکانن، وچه را ترس دانه درویش در انه و ته ره اینگنده خورجین دله ونّه هوووووو.

 اینجوری وچه خو کاردنه. اِسا تا 2 نیمه شب این وچه مگه خاسنّه. هی وول خارنه. چون اَنده هلی هوله خارنه. تو حالا ای زن امروز! هوکا اصلا می دونی چیه؟ تیزی اش می بُرّه؟ نوکش چیه؟ حجمش چنده؟ گودی اش کجاست؟ دسته بلندش را می خواهی یا دسته کوتاه؟ اساسا با جنس کار، کار داری؟

یا هی رازانیا و کِش لقمه و لیس لیسک بستنی و چی توز و پشمگ و یخمگ و ای گه گاهی هم سیب زمینی سرخ کرده ی گند آمده ی چیپس نامگذاری شده را، هی می ری این دکّون ارزان فروش!! آق مهدی آفاقی و مجاورینش (نه رقیبانش. خدا نکنه ! همه با هم اند و جوف هم  می خری آن هم به نسیه. و تازه نسیه را هم سال به سال که نمی دی هیچ، اصلا نم پس نمی دی. برین دفتر طلبکاری آق مهدی یا آق رحمان ره واز هاکانین حجمش از دفتر قصه پر غصه امیر ارسلان نام دار بیشتره.

واش ورین : دیگه بمونه بعد. فقط یک اشاره: دیگه کسی دار نمی ره. همین عکس واش دار را ببینین، کی جرئت داره بره بالاش، واش ببُرّه آنهم برای گاو و اسب. گاو همین کاه و کمَل و پَیلم و لَم و نون کپَکی و ببلاسه بینگوم و لاش لوش بیهه گایچه وره وسّه. با پوزش و سوزش.