عشیر بِشکِسّه
تکیه پیش دارابکلا. شنبه 29 خرداد 1395. عکاس: جناب یک دوست
به نام خدا. عشیر بِشکِسّه. این لغت، یک اصطلاح مذهبی ست که در قدیم و تا همین سال های پیشین، میان افّواه، خصوصاً در محاورات مادران و زنان و پیرمردان رایج بود.
عشیر از عدد 10 عربی یعنی عَشر اخذ شد. و نیز از واژۀ عُشر یعنی یک دهم گرفته شد و واژۀ بِشکِسّه هم جملۀ فعلیه است. یعنی شکسته شد. منظور این اصلاح این بود روضه خوانی خاتمه یافته است، آخوند و روحانی مجلس، مصیبت را خواند و دعا کرد و الهی آمین گفته شد.
حالا چرا دارابکلایی ها به روضه خوانی می گفته یا می گویند: عشیر؟ به این خاطر است چون معمولاً عزاداری ماه محرم را ده روز، ده روز تقسیم می کردند. بدین صورت: دهۀ اول محرم، دهۀ دوم محرم و... الی آخر تا چهل هشتِم.
مثال می زنم از مرحوم مادر خودم. مادرم تا نفس داشت و هنوز مریض و افتاده و قرین السّریر (=بستر نشین) نشده بود، در مجلس عزای امام حسین (ع) در تکیه، شرکت می نمود. همیشه هم، روضه های عصر را می رفت و شب منزل می ماند. من گاهی در مسیر می دیدمش، می گفتم: نِنا کاجه دَهی؟ می گفت: تکیه دیمه. عشیر بِشکِسّه درمه شومبه سِره. یادش به خیر و روحش شاد. بر همۀ رفتگان صلوات.
خدا را شکر که شرح مختصر این لغت محلی، ناخودآگاه بهانه ای شد که این روزهای نوروزی یادت بکنم ای مادر محبوب من. نام و یادت بر دلم ای مهربان ترین مادرهای عالم برای مان.