فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

پخُو و پسخُو

پخُو و پسخُو



به نام خدا. این دو لغت دارابکلایی ها در قرینه ی هم اند؛ اما پخُو را در جایی بکار می گیرند که خواسته باشند ارزش ناچیز چیزی یا کسی را گفته باشند. مثل پخوی داخل قوری چایی، مثل پخوی اَلّک کردن آفتابگردان در داخل دُمپاش، مثل پخوی داخل جو و گندم و ذرّت و ارزن و کانجی و ماش و آش و لاش و نیز پخوی درون سردرختی و آغوز و مرکّبات.


اما پسخُو اشاره دارد به کسی که مثل عکس مَرماشکِل زیر کمین کرده ی چیزی یا کسی باشه. مثلا" میگن: هع! بامشی واری پسخو هنیشتی که گوشت بَلَفی؟ گَل یعنی موش بگیری؟



این لغت خیلی کاراست در بیان و لِسان محل مان. به کسانی تعلّق دارد که گویی رِندند، کمین کرده ی این و آن اند. همش در پی بهره گیری از فرصت اند. عین وَرمِزند کنار بینج و برنج اوه می خورند.


به لحاظ سیاسی هم یعنی کسانی که برای مناصب و جاه و مقام و پُست و بهره بردن از انقلاب و وام بانک و شغل فرزندان و رنده کردن همه چیز به نفع  خویش و خویشان و اِل و کسان، میراثخواری پیشه کرده و می کنن و خون مردم را می مکن. مثل عکس زیر شیر که پسخو نشسته برای گوشت و خون و دل و قُلوه و پاچه ی گورخران.

(دامنه دارابکلا)