فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

نود بازی قدیمی دارابکلا

نود بازی قدیمی دارابکلا


دارابکلا، اوسا، مُرسم از زاویۀ شمال غربی

11 بهمن 1395 عکاس: جناب یک دوست


به قلم دامنه. به نام خدا. قسمت 202. نود بازی قدیمی دارابکلا. در این پست فقط نامِ بازی ها را می آورم که در همۀ آنها، خودم نیز شرکت داشتم و دورۀ نوجوانی و جوانی ام را در کوچه پس کوچه های روستای دارابکلا گذراندم.



معتقدم یکی از مهمترین آسیب های کنونی نسل جدید، این است که دست به بازی های مهیّج و نشاط آور نمی زند و در عوض گوشۀ اتاق، با گوشی و تبلت و کامپیوترش لَم داده و افسردگی خفیف گرفته است. حتی بزرگان هم نیاز به بازی دارند چه رسد به کودکان و جوانان. نام می برم آن نود بازی قدیمی دارابکلا را. که من در ذهن و خاطره داشتم. به یقین بیشتر از اینهاست که ذهنم شاید جاخالی داده باشد:


1- سنگ مَرمَر بازی

2- گره بازی

3- گَ گِه بازی

4- چِش پِشتیم کردن (پِلک چشم)

5- تِه ره یاد مِره فراموش، من آهو، تِه خرگوش

6- بوته را چرخ بادی درست کردن به دو دَویدن

7- لِه له بازی

8- چِش بَکّا بازی (جاخوردن و پیداکردن)

9- آتش روی لاک پشت (که کاری بدی بود)

10- کاه به دُم سنجاقک کردن (که کاری بدی بود)

11- آمپول به شکم قورباغه کردن (که کاری بدی بود)

12- اُوولی و سَنو

13- پِشت به پشت، ریسی ریسی پنبه رسی تِه بر بِنه من برسی

14-خانه به خانه اسمش را دقیق نمی دانم

15- گُوِه انداختن به چاله

16- آغوزبازی

17- لیزتپّه سر سُرسُره بازی

18- چخ دسّی

19- کاتِک بازی

20- هفت سنگ

21- بوردِه بوردِه

22- نام نومی (اسم شهر و جا)

23- مِنچ بازی

24- مارپلّه

25- سگسوار با قوطی کبریت

26- آب بازی

27- تیل بازی

28- خاک بازی (حمل خاک با ماشین دستی)

29- خودکار لای انگشت گذاشتین (که کاری بدی بود)

30- اَجیک کُشی

31- ماهی گیری

32- تساپِه لینگ مسابقه گذاشتن

33- اُوه بِن ماندن طولانی

34- پَنگ پینگ پونگ، او مَه کِش

35_ آدامس خروس نشان جمع کردن

36- دنبال کردن و پشت همدیگر زدن

37- سردست بردن و بلندکردن افراد

38- زور بازو

39- شیرخواری گوسفند و بُز موقع استراحت و آب دادنشان

40- پوستۀ چوب لَرگ ریختن توی غورزِم ماهی گرفتن

41- خمیرنون تن بخاری چسباندن و نون پختن

42- پلو پزی

43- پنیرزدن با شیرۀ برگ انجیر و شیر بز

44- دوش گرفتن همدیگر کوله گیری

45- همیه آوردن از جنگل، کاربازی

46- تَش بازی

47- لاستیک تش زنی

48- چشم بسته چیزی را پیداکردن

49- پهلوان بازی (تماشا در تکیه پیس)

50- تیل بازی

51- ترکه پوست کنی

52- کانادا سرپوش جمع کنی به جای پول

53- ساقۀ جارو را سیگار ساختن

54- نقطه بازی

55- پول بازی

56- هِشتل

57- ریسمان کِشی

58- گرد و خاک بلندکردن

59- چرخ بازی با لاستیک مستهلک ماشین و حتی لودر

60- توقه بازی باز توقۀ دوچرخه و یک تکه چوب

61- حیوون تِمشا فصل جفت گیری ها

62- وَگ کپّل زنی

63- سنگ پرتاب کردن روی آب و غورزم

64- شیشه شکُندن مدرسه بعد از خرداد (این یکی را من اصلاً نبودم)

65- گل یا پوچ بازی

66- تله گذاری

67- بازیهای مختلَط که بعضاً برای برخی ها مزدوَج شد

68- چوب و ترکه را اسب و زین کردن و بشدّت راندن

69- سیس تَلی زدن

70- پشت کسی چیزی آویز کردن (بد بود)

71- سرِ کسی چیزی گذاشتن: خر سر سِندک کَته خر خروِر دار نیه

72- هلی دزّی. اصلی ترین و بامزّه ترین دُزدی! در روستای دارابکلا

73- اِنک راه اِنک را؛ انک راه کتونه، کتون حاجیونه

74- دار بالاروی، زورآزمایی

75- عروس یار (که خیلی خر بازی بود و قاطی پاطی)

76- اسم گذاری روی محلی ها (لقبِ بد دادن که هنوز هم رسم! است)

77- پلک نزدن و همدیگر چش در چشم خیره شدن

78- تاب بازی

79- نَنو

80- ماشی بازی با حلب

81- نقشه کشی جا و مکان

82- نقاشی که من همیشه خرگوش و دودکش می کشیدم

83- منبر رفتن (که خاصِّ خانواده های آخوند بود، مثل خونۀ ما)

84- بازیگرخانه عروسی ها که غوغا بود و شیون و شیدا

85- تلفن بازی. با دو قوطی کبریت و نخ چخ ماسوره طولانی

86- دیگ دیگ. بالاترین طرف با پا به بالا

87- رانندگی ذهنی. هین هین. با صوتِ بوقِ: رِتّله لی لِه له. رِتّله لی لِه له

88- رقص و سماع

89- درازقوا بازی

90- عُمِرکاشی ماه (که منظور عمر بن سعد، ملعونِ کربلا بود) که ساختۀ آقا جلیل محسنی دیدنی تر بود.

(قلم قم دامنه دوّم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد