ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
گزنه و پَیلِم
گزنه هم آادمو می زند! و هم شفا می دهد
به قلم دامنه. به نام خدا. قسمت 205. گزنه و پَیلِم. با این دو بوتۀ ضد و نقیض، دارابکلایی ها حسابی آشنا هستند. با گزنه، بارها و بارها گزیده شدند دادشان به آسمان رفت و با پَیلِم بارها و بارها به مبارزه با گزنه رفتند و دل شان خنک گردید. وقتی دارابکلایی ها با گزنه، گزیده می شوند فوری و آنی و تند و سریع، به دنیال بوتۀ پَیلِم می گردند تا با کوبیدن چند بوته پَیلِم بر روی جای گزِش گزنه، از درد سختش بکاهند. موقع پَیلِم کوبیدن بر جای گزِش نیز می گویند و با ناله و نالان و گریان و اشکان و فغان و افغان و حیران و سرگردان می خوانند:
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
پَیلِم بُور دِله، گزنه بِرو بیرون
گزنه علاوه بر گزِش تندی که دارد و دردش، دادِ آدم را به آسمان و افلاک! می برَد، یک گیاه درمانی پرخاصیت نیز هست. جوشندۀ آن مفید است. آبش آهن دارد. نیز دارابکلایی ها با آن گزنه آش خوشمزّه می پزند. فقط این را بگویم و بروم:
برخی، آری برخی از دارابکلایی ها، [عینِ پنجعلی پدرِ نقی سریال پایتخت] از همان کودکی تا شصت سالگی و بلکه کمتر و بیشتر، قند و شِکر را مثل آب خوردن می خورند؛ شیفتۀ قند و شیرینی و شکلات و حلوا و مربّا و آب نبات اند. وقتی هم به هفتاد و کمتر از هشتاد می رسند، از بس قند خون گرفته اند، کارشان می شود فقط گزنه خوردن و بس. فقط گزنه آش و بس. فقط دمنوش و بس. و یا هم آب پزش و بس. فقط گزنه خشکیده خوردن و بس.