ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
گَت کال آغوزِ بی دله
به قلم دامنه: به نام خدا. لغت 215. گَت کال آغوزِ بی دله. اخیراً جناب «یک دارابکلایی» دامنه نویس محترم _که لغات دارابکلا را خوب از بر است و یا از بزرگان خود در حافظه دارد_ از دامنه خواسته بود (اینجا) این اصلاح بالا را، شرح دهم. این اجابتی ست برای آن دعوت.
گت یعنی بزرگ. کال یعنی یک عدد، واحد شمارش است. یعنی یک دانه. آغوز یعنی گردو. و بی دله که در اینجا صفت است برای این مثالِ پردامنه ی دارابکلایی ها، یعنی بی مغز. یعنی پوک. یعنی مغز گردوی معیوب. یعنی پوسیده. یعنی خراباً در خراب. یعنی کِرموک. و یعنی تَلِ زهر و تلخ.
اما این کنایه از چیست؟ یا مصداق مثالش کیست؟ یا خطاب به کیست؟ دارابکلایی به این افراد می گویند: گَت کال آغوزِ بی دله:
به آنهایی که تُهی مغزند.
به کسانی که وشیل اند. وشیل یعنی لوس و بی مزّه و ساده.
به شخصی که کودن است. نه البته آنهایی که نقصِ ژنتیکی دارند.
به آدم بی عقل و بی حریم و بی مرز.
به آدمی که فقط مزّه بی مزّه می ریزه.
به کسی که گویی بی وجه کرم می کُشد؛ یعنی اذیت و آزار می کند.
به ذهن های پوسیده.
به عقل های معیوب و شیشه خورده!
به هر کسی که ساده می نمایاند!
به افرادی که بی دله اند؛ که سرّی نمی توانند در دلشان نگه دارند. چون دل، فقط و فقط برای عشق و دوستی و بی زاری و بی عاطفی و تعقب و گریز عشقی نیست؛ دل، مخزن الاسرار آدمی و آدمیت است. امید است درست شرح کرده باشم. والسّلام. (قلم قم دامنه دوّم)