ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
ها تِه تِروک دربُورِه
این عکسی که از سایت ها گرفتم مصداقی ست برای «ها تِه تِروک دربُورِه»
به نام خدا. این لغت تِروک، تا جایی که من زور زدم تا ریشه یابی اش کنم؛ یعنی زور. یعنی توان و نیرو. در روستای دارابکلا این اصطلاح هم نفرینی ست، هم متَلکی کنایه ای و هم تعجّبی. با سه مثال روشنش می کنم:
مثلاً وقتی ببین یکی داره با یکی دیگه دعوا می کنه و خیلی سمج است و طرف را بی رحمانه و بی جهت داره درب و داغون می کنه؛ می گن: ها خدا تِه رِه ذلیل هاکانه. ها تِه تِروک دربُورِه. مَردِم وَچه رِه بَکاشتی لعنتی.
مثلاً وقتی می خوان برن از فلانی برای پسرشان زن بگیرن، طرف های مشورتی می گن: هع نا. واشون جِه زن نَهیه. اینا تِه وَچه تِروک رِه درکانّه. وِن رُسّ رِه کَشنّه.
مثلاً وقتی از تنبلی و تنه لَشیِ یک نفر تعجّب کنن می گن: هاع تِه تِروک دربُورِه، بَجم دیگه (=زودباش) بِرُوه دیگه خانه خمیر. تا لغت بعدی که شرح نمی دانم چیچی لغته، خدا حافظ.