فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

عرِق چارکِل شُوونِه

عرِق چارکِل شُوونِه

حالتی از «عرق چهارکل شوونه»

به قلم دامنه: به نام خدا. لغت 214: عَرِق چارکِل شُوونِه. دارابکلایی ها این اصلاح سه واژه ای را، در دو جا به کار می برند:


برای روزهای سخت شَرجی شدن هوا. در وضع مضمحل کنندۀ شرجی، عرق از تمام سر رو و بدن انسان _از ناخن پا گرفته تا موی سر_ یکسره می ریزد. بطوری که آب بدنِ افراد آسیب پذبرتر، هی کم و کمتر می شود و در نهایت فرد، دچار گرمازدگی و کلافگی می گردد و حتی گاهی هم هلاک.



حالتی از «عرق چهارکل شوونه»



دیگری برای جایی ست که کسی با زحمت زیاد برای خانواده اش، دام اش، همنوع اش و جامعه اش کار می کند و عرق می ریزد. خصوصاً دروی جو و گندم و شالی و آفتابگردان؛ که فصل برداشت این چهارمتاع استراتژیک خدا برای بشر و حیوان، بشدت هوا داغ است و آسمان کم باران و بسی زجردهنده هست و شَرجی. که کارگر این چهار کارِ سخت، برای مبالغه _که در واقع حقیقت است تا مثَل_ به دیگران می گوید «عَرِق مِره چارکِل شُوونِه».



حال تجزیۀ این اصطلاح: عرق که معلومه، حالت تعریق بدن است که در مازندران بسیارعجیب است. چارکِل هم یعنی چهارکیله. کیله همان جوب (=جوی) آب است و این وام گیری قشنگ از جوی آب، نشان از شدت عرق است که تشبیه شده به چهار تا جوی روانِ آب. و واژۀ شوونه یعنی جاری می شود. مِره هم یعنی مرا.



نَقبی (=یعنی روزنه ای) هم بزنم به سیاست مملکت؛ چراکه، فرهنگ لغت دارابکلا، غنی ست و باید سهمش در سیاست ایران اداء شود:



نَقب من این است، کاش آن عده از دست اندرکاران خوش لباسً و رنگ کرده مو و خوش خور و خوش گذرانِ این نظام، «جامۀ کار» بپوشند و مانند اوائل انقلاب، به وجه نیکوی «وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى»یی (آیۀ2مائده) و به صورت جهادی و خستگی ناپذیر، کار کنند و عرق چهارکِل، از سر و روی شان بریزد و به قول کنایی دکتر علی شریعتی آفتاب سوز شوند و آفتاب نشین. زیرا به تعبیر دامنه در اسلام، رئیس و «آق بالاسر» و خوش نشین و دستوردِه نداریم، که فقط بنشیند و حرف بزند و سخن درمانی و البته فرافکنی کند؛ در اسلام مبین ما، همه خادم خالق اند و خدمتگزار خلقِ او. همان گونه که پیر جماران می گفت. همین. ببینیم حالا جناب «یک دارابکلایی» چی می گن!؟ در این لغت. (قلم قم دامنه دوم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد