به قلم دامنه : به نام خدا. مِسِم را میشکافم. لغت 272. مِسِم یا مسِن در زبان محلی در دارابکلا و حومه یعنی زمان، موقع، وقت، فصل خاص. به نظر من این واژه مُخفّف (=کوتاهشده) موسِم است. مثلاً بادها و بارانهای موسِمی که به معنی فصل خاصِ وزیدن باد در جهت مخالف است. یا موسِم حج که یعنی زمان و موقع مناسک مکه و منا و حجگزاردن حاجیها. بنابراین؛ وقتی گفته میشود مِسِم یا مسِن همان موسم است، به معنی موقع. با چند مثال روشنتر میشود:
خرمن مِسِم. یعنی سرِ خرمن. موقعِ خرمن.
سال دیگه این مِسِن. یعنی سال بعد همین موقع.
پارسال همین مسِم نبود اجناس گران شد خصوصاً گوشت!؟
سه سال پیش همین مسِم بود عقدشان کردیم.
معمولاً ما ایرانیها وقتی خاطرههای زیارتهای مکرّر مشهد مقدس به یادمان میآید، و یا هر بار عکس یا فیلمی از حرم امام رضا (ع) از دیدهی پرخاطرهیمان میگذرَد، به خود یا به کناردستی و جمع میگوییم: آه پارسال همین مسِم بود در دارالحُجه یا در بست شیخ طوسی و یا در ایوان گوهرشاد و یا در ایوان بزرگ ولی عصر (عج) در سمت قبلهی صحن رضوی و یا در روبروی ضریح و مَضجع بودم. و یا در صحن آزادی کنار حوض و یا در صحن جمهوری کنار قبلهنمای سایهی آفتاب و یا در صحن انقلاب در قوس پنجره فولاد و یا در صحن کوثر ایستاده به نماز در زیر آفتاب و وزش نرم و آرام باد.
قلم قم دامنه دوم