-
بَب خَیل
4 تیر 1395 23:25
بَب خَیل به نام خدا. این خونۀ پدری دامنه است. در حموم پیش. به ثبت جناب یک دوست در سال 1395. اما بپردازم به جان من و عشق من و نوستالُژی من ببخیل. (نوستالُژی یعنی حسِّ خوش از خاطرۀ خوش و ناخوش قدیمی زندگی). آری؛ بب خیل که سه زیرمحله داره و قبلا" در کوچه های دارابکلا پر از شهیده گفتم 8 شهید داره و از همۀ محلات...
-
غُورزم
2 خرداد 1395 23:25
غُورزم به نام خدا. حالا که بحث قارت خیل شده به غُورزم هم بپردازم. همین قارت خیل بهترین غورزم را داشته که اوج زیبایی محل ما بوده. و غورزم ازترکیب دو واژه روستای ما شکل گرفته است: غور یعنی قعر؛ گودی، فرورفتگی به قول محلی جُول. و نیز تَهِ چیزی. مثل تَهِ چاه که عمق داره. و نیز کلمۀ زم که با هم میشه غور زم. زم نیز مخفف...
-
قارت خیل
2 اردیبهشت 1395 23:24
قارت خیل به نام خدا. حالا به سمت اوسا برویم. از رودخانۀ پرآبی باید رد شویم. که در دورۀ جوانی ماها بهترین تفریح گاه و تفرُج گاه شنا (اوه لی) بود. با آبشار جهنده و خُنکایی دهنده. همین رودخانه را بیایین پایین و داخل شوید. (از جانب میمنه! یعنی راست) زیر (=یعنی رَف بِن) باغ شهید محمد جواد طالبی دارابی، که هم اینک به ارث...
-
پیرخُفته
5 فروردین 1395 23:23
پیرخُفته به نام خدا. این دیگه از آن لغاتیه که من را به گپ می آورد و می رم توی عرفان و معنویات. لیف روح!. می خواهم ذهن شما را فعال کنم که چرا پیرخُفته؟ حالا شما را ببرم اول به مکانش بعد به علت نامش. امام زاده جعفر را زیارت کن و سپس به سمت اربابی صحرا و سیاه بُول (این هر دو نام را بعداً به آن می پردازم ) همین طور امتداد...
-
کال ایمون
12 اسفند 1394 16:41
کال ایمون به نام خدا. این حیوان از بس کم تحرّک و در خوابه، مشهور شده به «تَنبل». حالا برم سراغ کال ایمون. در روستای دارابکلا این اصطلاح هم کاربردی مذهبی دارد و هم حیثیتی و اجتماعی و تَبارسنجی. کال یعنی خام و ناقص و کم. ایمون شکسته شدۀ واژه ی ایمان است. روی هم می شود: ناقص الایمان. کم ایمان. کال ایمان. حالا کِی ها اینو...
-
اون دون پیش
11 بهمن 1394 23:05
اون دون پیش به نام خدا. باز نیز مسیر جادۀ دارابکلا به سمت سورک را کمی بیشتر ادامه بدید؛ نرسیده به چهار راه اسلام آباد؛ سمت راست، جنب دبیرستان کمیل (پسر مرحوم حاج آقا مهدی دباغیان که در رودخانه غرق شد و پدرش زمین را به نام او هدیه کرد و نیز فرزند مرحوم حسینعلی رزاقی _پدر روانشاد یوسف_ که او نیز بخشی از زمینش را به نام...
-
لِمال
11 دی 1394 22:50
لِمال به نام خدا. مسیر جادۀ دارابکلا به سورک را کمی بیشتر طی کنید به آقا اسیو پیش می رسید. (=آسیاب گندم و جو و ذرت. که در پستی جداگانه نوشتم: آقا اسیو پیش. اینجا ) سمت چپ شما در همین نقطه می شه لمال. حالا لمال چیه؟ عجب آباء و اجداد باهوشی داشتیم. خدا رحمتشان کناد! لمال یعنی لِه مال. زمینی که با لِه آب رودخانه مالیده...
-
پلنگ اُوه ذر
9 آذر 1394 22:37
پلنگ اُوه ذر به نام خدا. دارابکلای بسی زیبا را به سمت ساری طی کنید. از پاسگاه جدید واقع در پایین صحرا که گذشتید، سمت چپ تان مزرعه ایی زیبایی ست که بخشی از آن شالیزار است. این منطقه ی وصل به رودخانه ی عمیق دارابکلا را، پلنگ اوه ذر می گویند. پلنگ اُوه ذر دارابکلا. 22 بهمن 1393. عکاس: دامنه بنابراین؛ آباء و اجداد خدا...
-
نرگس آمن
8 آبان 1394 22:30
نرگس آمن به نام خدا. بالامحله را به سمت روستای پیله کوه ادامه دهید. به زمین های پردامنه ای می رسید که آباء و اجدادمان اسمش را گذاشتند نرگس آمن. معنی این ترکیب این است: نرگس و هامون. (هامون یعنی صحرا). یعنی هامونی که گل نرگس در آن انبوه است. پس نرگس آمن شکسته شده ی نرگس هامون است. و این یعنی دارابکلا جایی پر از گل نرگس...
-
پِه گوشک
6 شهریور 1394 23:14
پِه گوشک به نام خدا. آن دور چَلمه کوه نزدیک روستای زیبای سنه کوه است که 1 سفند 1393 توسط جناب یک دوست ثبت شد. اما بحث پِه گوشک. در دارابکلا به کسی که حرف و فرمان و خواسته و نُصح و نهی و هر گونه سخنی را پیِ گوشش می افکند و به سوراخ پرده ی سُماخش فرو نمی کند! و حسابی از زیرش در می ره و مول می شه و انگار شتر دیده و...
-
گوی نُه من شیرده
5 مرداد 1394 23:13
گوی نُه من شیرده به نام خدا. این متن هرگز جسارتی نیست، طعنه و کنایه ایی هم نیست، فقط شرح یک فرهنگ محلی ست، آن هم محل زیبای دارابکلا با آدمهایی دیدنی تر. حالا در دارابکلا به کی ها می گن گوی نُه من شیر دِه!؟ (گو هم یعنی گاو) می گم چشم. گاو نُه من شیرده کنایه از منّت گذاری و برگشت به خوی زشت بدی کردن است. بیچاره گاوه؛ از...
-
کاچه و کاچگی
4 تیر 1394 23:11
کاچه و کاچگی : خدا نکنه گیر این گونه آدمها بیفتی. از کفن و عطرهدیه و چنده حقوق گنِّی گرفته تا کی عروسی کاندی و تِه نُومزه کیه؟ و تِه زن پیَر ینِه نُمزه بازی بوری؟ و... . مُخ آدمو می بره. مهندس عبدی بیا کمکم تعریف کاچه را بفرس. من فقط می خواهم اَمثله کنم این اپیدمی رایج و مُسری کاچه و کاچگی را. تکیه پیش 1385. میدان...
-
حلب سری نون
8 خرداد 1394 11:12
حلب سری نون به نام خدا. حلب سری نون کنایه از دووَری بودن است. به سخن غلیظ فارسی دو رو بودن. تا این روش به نفع او خوب کار می کند، او این رویی ست. وقتی دید آن رو شدن، امتیازات مهمی دارد و پست و شغل و نون و نام و نوا و مقام و درجه و عنوان به آن منوط و گره شده است، آن رویی می شود. رودخانۀ پرخاطرۀ « رَف بِن دامنۀ »...
-
جوگ مله
5 اردیبهشت 1394 08:15
جوگ مله آرم دامنۀ دارابکلا . طرّاح آقای قربانعلی طالبی دارابی مدیر وبلاگ داراب بوی به نام خدا. از باریکۀ پل یورمله تا گودی گاه آهنگرمله و میانبُر هر دو لبه ی رودخانه، یعنی غسّال خانه، خط قوسی ست به نام جوگ مله یا همان دَره پِه؛ که نسلی رانده یا مانده و شاید هم درمانده از ایل و تیره ی کاست ششم از سلسله طبقات ششگانه ی...
-
هوکا و واش ورین
5 فروردین 1394 08:14
هوکا، واش ورین به نام خدا. این دو قلم ابزار و یراق، آی مردم دارابکلا را، چپ چلق کرده بود و ول ولیلانگ. حالا می گم چرا؟ انحنای زنان را انکسار و ارتفاع مردان را انسداد ساخت همین هوکا و واش ورین. هوکا حالا چی هست؟ واش ورین کیلویی چند؟ واش کجا بود دیگه. مثل قارچ (زردکیجا) نسلش را زدند. اینهایی که هی می گن محیط زیست و محیط...
-
لپ لِ لوج
1 اسفند 1393 16:36
لپ لِ لوج به نام خدا. دارابکلا و فرهنگ لغت قسمت 70. اول برم سر هِجی و موشکافی کردن این لغت. لَپ: یعنی همون کج. لِ: یعنی همین لِه و لَوَردَه. لُوج: هم شکسته شدۀ همون لَپ است. حالا کجاها کاربرد دارد این لغت سه ترکیبی لُغزی؟ اینجاها: 1- وقتی کاهنه خَرین ها (=کُهنه خرین ها. سِمسار های گردشی) به دارابکلا می آمدند و محل را...
-
ریک ریکا
11 بهمن 1393 08:12
ریک ریکا به نام خدا. ریک ریکا بر وزن کیچ کیجاست. مثل جیک جیکا و چیپ چپیپا. و ریک ریکا نه یعنی ریک در آر و خنده سری. نه. یعنی پسر پسرا و بند سری! یعنی بر وزن دختر دخترا. و این پسر پسرا آی هم زیادند در دارابکلا. دو برابر دختران. حالا اینا کیان؟ چه چیزای به سر و سرّ دارند؟ این متن طنزیه است و قصدم جسارت به هیچکس نیست اما...
-
میان شورش
11 دی 1393 08:11
میان شورش به نام خدا. میان شورش دارابکلا کجاست؟ آری؛ شورش همش کف خیابان هاست.اما دارابکلا. شورش در دارابکلا در جدال با جبر جغرافیاست نه زور دنیا. با شورش آب و خاک و تپّه مواجه است نه با شورشیانی آرمانخواه. یاد کتاب مازیار بهروز افتادم. کتابی با عنوان شورشیان آرمانخواه. در بررسی علل شکست سازمان چریکهایی فدایی خلق...
-
تکیه پیش 2
9 آذر 1393 08:09
تکیه پیش به نام خدا. قسمت دوم. یکی هم آرزوشه که عروسشه، ای ای، یه هفت دوری به دور تکیه پیش، چرخش دهد. آی هم پُز می ده. و هی هم میگه دیدی؟ میدون دار هم شدیم؟ یعنی شهری شدیم؟ ولی من تو را می برم ساری آپارتمان نشینت می کنم. کلاست اینه خانم من. شهر بانوی تنم. روستا موستا جای وجین گراها ست. تو را طلاباران می کنم. می برمت...
-
تکیه پیش
8 آبان 1393 08:08
تکیه پیش به نام خدا. تکیه پیش پاتوق است. پاتوقی بزرگ. یعنی جایی که عده ای، در ساعت های معیّن در آن جمع اند. برخی سلطان می شوند و برخی سِندان. یکی می کوبد و یکی می کولَد. در چند کشور حتی مانند فرانسه، انقلاب ها از همین پاتوق ها و کافه ها آغاز شده و به سرانجامش رسیده. حتی هن تا! این اگزیستانسیالیسم که خیلی پُزش داغه؛ از...
-
مِنجه وِر
28 مهر 1393 11:38
مِنجه وِر به نام خدا. برخی از بچه های امروزه روز دارابکلا و چندین بلاد بالا، آی منچستر و گانگستر و پنسلوانیا و بارسلونا و صدها موج عِجرقرب ماهواره ها را، خوب از حفظ و بَرند. اما وقتی به لغات ریشه دار و عضلانی و پایدار روستا که می رسند فکر می کنند این لغت نام یک نوع حیوان از عصر دقیانوسه. یا از روسیه و چین وارد کشور...
-
عشق باجگیرونی
7 مهر 1393 23:45
باجگیرون به نام خدا. قسمت دوم. گفته بودم این مسیر که از جفت کوه به سوی تیرنگ گردی کج می شود، به سنگچکلی ختم می شده که محلی دنج برای هیمه و علوفه و الیفه بود. الیفه از اُلفت است یعنی دوستی و محبت و عشق. و الیف یعنی بسیار دوستدار. در دل جنگل سنگچکلی، هیمه و هیزم های انجیلی چو، برای تنور نون، بسی مناسب بود. عشق و مشق از...
-
باجگیرون
6 شهریور 1393 23:44
باجگیرون به نام خدا. سه باجگیران داریم در ایران. یکی بالای قوچان سمت درگز (یعنی درّه ی گز. درختچه ای محکم در سنگزارها). همین درگزی که به ایران و اسلام شهید بزرگ تاریخ، صیاد شیرازی تحویل داده. این باجگیران مرز ایران با تزارها و کمونیست ها و الآنه نمی دانم چیچی! های روسیه بوده و هست. یکی هم باجگیران در بالای سیاست است...
-
عشق قنات پشونی
5 مرداد 1393 23:41
قنات پشون به نام خدا. قسمت دوم. حالا ما باید در حسرت این قنات و هنر آفرینش آن و هنرهای نمایش عشقی پیرامون آن کمی گپ بزنیم تا مُنبسط شویم از این همه انقباض های زندگی مدرن و پیچ در پیچ و اغلب سیکل باطل، یعنی دور باطل امروزین. هیچ فکر کردین آباء و اجداد مدرسه نرفته ی حکیم و خبیر و مؤمن ما دارابکلایی ها، با مهندسی تجربی...
-
قنات پشون
11 تیر 1393 23:39
قنات پشون به نام خدا. همه ی شما لااقل یه باری هم که شده، برای گرفتن روغنی یا قندی یا برنجی یا صابون رخت و حمامی و انواعی از کالای کوپنی دیگری به یورمحله رفتین. یا خود، یا همراه کسی از کسان خود. و با مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سید باقر سجادی (که در روزهای اخیر به رحمت خدا پیوسته و روحش شادباشه) از نزدیک معامله و خرید...
-
لِش دله و مرحوم مشدی
11 خرداد 1393 23:36
لِش دله و مرحوم مشدی به نام خدا. این دیگه بالا دست بالمله ی دارابکلا ست. خانه های مردم خوب آنجا که تمام شد مسیر را ادامه بدین فقط یه کم، کمی بالا دست تر، لش دله آغاز می شه. که پر از باغ و انار و پرتقال و آغوز و چنگال (=چغندر) و سیرجار و سبزی جاره. نمی دانم هنوز این هنر، آنجا باقیه یا آنها هم مثل همه! به دوشنبه بازار...
-
تشی لَت
11 اردیبهشت 1393 23:35
تشی لَت به نام خدا. تکیه پیش را به سمت اوسا و مرسم ترک کنین، درست کمی بالاتر از خیابانی که به ببخل مله می ره، یه راهی در سمت چپ تانه که کاملاً سر بالاییه. اینو طی کنین، به تشی لت می رسین. به شما می گم جوانا که حال ندارین حتی کوچه پس کوچه های محل تان را بگردین. هی نشسته اید پیش شومینه و به قول ما دارابکلایی های اصیل! و...
-
لی لِم
5 فروردین 1393 23:33
لی لِم به نام خدا. آن دوردورا و بال مالا دز تصویر زیر لی لم روستای دارابکلا است. عکسی که جناب یک دوست در سال 1395 ثبت کرد. حالا به لغت لی لم می پردازم. دارابکلا چند تا لی لم داره. در بالامحله و یورمحله و پایین محله و آهنگرمحله و بب خیل، این چند محلۀ دارابکلا برای خود لی لم دارند. هر کجا به جنگل نزدیکه زمین زراعی اش را...
-
اَلمَه جار
12 اسفند 1392 23:31
اَلمَه جار دامنه و عشق یوسف. ول اووه جنگل دارابکلا. عکاس: سید علی اصغر به نام خدا. در عکس زیر اَلمَه جار کاملا پیداست و آن بالا هم انارقلت است. محله ی المه جار بب خیل، در انتهای بب خیل است و این نام جمع دو واژه است: الم و جار. الم یعنی آلم که ساقه بجا مانده نی یا گندم و جو و ذرت است. جار (=زار) یعنی جایی که چیزی را در...
-
حموم پیش
25 بهمن 1392 23:26
حموم پیش به نام خدا. اینجای ببخیل را می گن حموم پیش. چون حمام زنانه و مردانه مشترک داشته. هول نشین مختلط نه؛ گفتم مشترک! که صبح ها زنان میرفتن و عصرها مردان. ای خوش انصاف ها زنان؛ کُل آب گرم را خشک و خشک می کردن و عصرها به ما فقط آب سرد و جوی پر از مو و کَف! می رسید. اینم عُقده گشایی ما مردان علیه زنان این مُعزّان...