-
بِچاپلا
5 فروردین 1396 15:02
بِچاپلا : دارابکلایی ها به برنج پلوی سرد شده می گویند بچاپلا. از فعل چائیدن گرفته شد. پلا یعنی پلوچلو و بچا یعنی سردشده که روی هم می شه بچاپلا. برخی از دارابکلایی ها نه فقط ناهار پلو می خورند که عصرانه و شام نیز یواشکی و مول مولی بچاپلا نوَرد می کنند. البته این خصّه، قدیما بیشتر رسم و رایج بوده، ولی برخی ها تا بچاپلا...
-
کاچه، کاچکرگ مار، کاتینگه
5 فروردین 1396 14:58
کاچه و کاچکرگ مار وکاتینگه به نام خدا. در این پست از سلسله پست های فرهنگ لغات دارابکلا به سه لغت رایج می پردازم که هم در اشارات طعنه ای کاربرد فراوان و هرروزه دارد و هم در معنای واقعی اش. کاچه یک لُغُز کوبنده و زهردار و گاهی هم شوخی صمیمانه است که دارابکلایی به کسانی می گن که بِن چال را دریارنه! و هی یکسره پِک پِک...
-
بَپیسّه و بلقاشته
5 فروردین 1396 14:56
بَپیسّه و بلقاشته به نام خدا. این دو لغت از اصطلاحات رایج مردم منطقه و روستای دارابکلاست. بپیسّه یعنی پوسیده و وشیل شده. بلقاشته یعنی عالی و پُخته و رسیده و حلاله. این دو کلمه ی محلی هم در محاوره ی عادی روزمرّه مصرف می شود و هم در متلک ها و لُغُزها و زهر و زخم زدن های این و آن به آن و این. از هر کس و به هر چیزی که بد...
-
اَمِه کلّه مِنجول دَکته
5 فروردین 1396 14:45
اَمِه کلّه مِنجول دَکته به نام خدا. این لغت در زبان و گویش دارابکلایی ها یک نوع اعتراض و برائت جویی ست. چند مثال می زنم، روش می کنم: وقتی خونه عینِ زنانه حموم بشه؛ می گن: اوووه اَمِه کلّه مِنجول دکته. هرگاه یکی پُرچونه پیدا بشه فرطّه فرطّه ورّاجی بکنه؛ می گن: هی مِه کلّه مِنجول دَکته. وقتی صدای برنامه های درهم برهم...
-
لوش، کلَک، تمکوچوله
5 فروردین 1396 14:41
لوش، کلک، تمکوچوله به نام خدا. این دو عکس، یکی قلیون سر و تمکوچوله _تنباکو جا_ ارسالی جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی به تلگرام دامنه، و دیگری کلَک و لوش است از جناب یک دوست، که مرا به نوشتن دو نکته ی اجتماعی و ترسیم سبک زندگی در راستای فرهنگ لغات دارابکلا وادار کرد: اساسا" لوش و کلک _در و دروازه_ نشان عمیقی از...
-
کهیهکشی
5 فروردین 1396 14:38
کهیهکشی به نام خدا. عکس فوق، کهیهکشی از کچّلیک _کدو سبز_ در خونۀ حمیدرضا طالبی دارابی ست. جمعه 12 شهریور 1395. این لغت که اشاره به یکی از غذاهایی دوست داشتنی دارابکلایی هاست، از لغات ترکیبی محلی ست. کهی یعنی کدو و هکشی پسوند اوست که شاید به معنای به این شکل درآوردن و هورت و قورت دادن باشد و شاید از مصوّت های بی معنایی...
-
آقا اسیو پیش
5 فروردین 1396 14:34
آقا اسیو پیش به نام خدا. این تصویر، آقا اسیو پیش جادۀ دارابکلاست. که 28 اسفند 1394 توسط سیدعلی اصغر شفیعی دارابی ثبت شده است. یکی از مناطق مزرعه ایی و باغی دارابکلا، «آقا اسیو پیش» است. علت این که اینجا را به این نام می خوانند این است در شیار آب این قسمت محل، آسیاب آبی گندم و جو و ذرّت داشت که متعلّق بوده به مرحوم شیخ...
-
وِنه چِش گنّه
5 فروردین 1396 14:28
وِنه چِش گنّه دامنه. 1361. جبهۀ بوریدر مریوان به نام خدا. این یک اصطلاحی ست در دارابکلا که جنبۀ ترس و پیشگیری از چشم زخم زدن دارد که در فارسی مشهور است به شورچشمی. و در فرهنگ لغتنامه ها به کسی اطلاق می شود که با نگاهش مردم را زیان رساند و یا بیمار سازد. کوچیک که بودیم به همدیگر می گفتیم مثلا" ونه چش گنّه. لذا...
-
سرکاتی
5 فروردین 1396 14:24
سرکاتی به نام خدا. عکسی که می بینید، حمل اثاثیۀ عروس در یک عروسی سنتی مازندران توسط زنان است. سرکاتی یک لُغتِ قدیمی دارابکلایی هاست که اشاره دارد به پارچه ای قطور گردکرده به دور هم، که زنان روی سر می گذاشتند و با آن اثاث منزل، هیزم، غوراَفتو (ظرف مِسّی آب)، جاجیم، کیسۀ قند، سبد کالا و علی الخصوص بُقچه ی پارچه ای حموم...
-
مول خی
28 اسفند 1395 23:48
مول خی به نام خدا. مول خی یک لغتِ لُغُزی قدیمی دارابکلایی هاست. از شیوه ی حیات خوک (خی به گویش محلی) ریشه گرفته است. به کسانی می گویند که لام تا کام گپ نمی زنند. نیز به کسانی که درون شان با بیرون شان ناهمواری و ناخالصی دارد. یعنی در زبان یک چیز است ولی در دل، طوری دیگر. نیز به آنهایی که مثلا" درونگرا هستند و زبان...
-
پین دِواج
28 اسفند 1395 23:47
پین دِواج به نام خدا. این یک لغت قدیمی دارابکلایی هاست که اندک اندک در میان مُحاوره و گفت و شنود مردم کم شد و در حال محو شدن است. و من سعی دارم در سلسله مباحث «مسائل زبان و لغات دارابکلا» _که از همان آغاز تاسیس دامنه این سلسله را راه انداختم_ این گونه واژگان را حداقل در تاریخ زبان و لغات دارابکلا احیاء کنم....
-
دِم تُولّه
28 اسفند 1395 23:46
دِم تُولّه به نام خدا. دِم توله یعنی همین تصویر قوق. هر کجا گوریله او هم به او پیچ و پیچکه. این اصطلاحی ست در دارابکلا که حاکی از دو مفهوم مثبت و منفی ست. مثبت آن این است که آنقدر بچه ها به مادر وابسته اند، که هر کجا مادر قدم می گذارد، می نشیند، مطالعه می کند، گعده راه می اندازد و حتی دَرزن تا می کشد! او دنبالش می...
-
پخُو و پسخُو
28 اسفند 1395 23:44
پخُو و پسخُو به نام خدا. این دو لغت دارابکلایی ها در قرینه ی هم اند؛ اما پخُو را در جایی بکار می گیرند که خواسته باشند ارزش ناچیز چیزی یا کسی را گفته باشند. مثل پخوی داخل قوری چایی، مثل پخوی اَلّک کردن آفتابگردان در داخل دُمپاش، مثل پخوی داخل جو و گندم و ذرّت و ارزن و کانجی و ماش و آش و لاش و نیز پخوی درون سردرختی و...
-
اُوه بِنی سَنو کانده
28 اسفند 1395 23:41
اُوه بِنی سَنو کانده به نام خدا. ابتدا بگویم با ید پرنده ای دورپرواز بود چون این مرغ هوایی بالا، که اُوه بنی سَنو نمی کند و تیزبین است و بخوبی می بیند و می فهمد. بعد از شرح سه لغت کَهیتَک کَلّه و رَخِف و شوجن، اینک در این قسمت از سلسله مباحث زبان و لغات دارابکلا به اصطلاح رایجِ و مهمِ دارابکلایی ها فلانی اُوه بِنی...
-
شوجن
28 اسفند 1395 23:35
شوجن به نام خدا. این سه جوجه جغد زیبا در بلاروس است. اما برم سراغ واژه ی شُوجِنّ. دارابکلایی ها چرا می گن شُوجن؟ و به کیا می گن شوجن؟ الان می گم: شوجن از دو واژه ی شو یعنی شب و جنّ ساخته شده است در مقابل روزجن. یعنی جنِّ روز. جنّ مانند انسان هم مومن است و هم کافر. هم مونّث است و هم مذکّر. هم تولید نسل دارد و هم مجرد...
-
رَخِف
28 اسفند 1395 23:33
رَخِف به نام خدا. این دامنه و تصویر یادگاری روانشاد یوسف رزاقی ست. سال 1384 عکاسش سید علی اصغر شفیعی دارابی ست. در دارابکلا تلفّظ های بیشتر لغات، یا می شکند و یا با تغییر حروف همراه است و گاهی حروف حتی جابجا هم می شود. همین لغت و واژه ی رَخِف یعنی رفیق. یعنی دوست. یعنی همراه، یعنی همدم و یعنی هم بازی و خیلی چیزهای...
-
تَه خانه بِن
28 اسفند 1395 23:25
تَه خانه بِن به نام خدا. تَه خانه بَن همون سرداب است. زیر زمین. دَخمه. جایی ست در زیر خانه های مسکونی و یا کمی دورتر در گوشه ی حیاط خانه های روستایی. این که ته خانه بن را مورد توجه قرار داد دامنه، از این روست که در آن چیزهایی ست که شنیدنی و خواندنی ست. البته گذشت آن زمان های شیرین که هر خانه ای زمانی یک خانه ی کاملی...
-
کهیتک کلّه
28 اسفند 1395 11:11
کهیتک کلّه دامنه. 1384. روستای مُرسم. عکاس: عارف به نام خدا. کهی و کهچلیک یا همان کدو، در بوته ای دراز به عمل می آید و معمولا" در هر بوته چند کدو تولید می شود. بگذرم. دارابکلا به برخی از افراد می گن: کهیتک. یا کیهتک کلّه. یا ون کلّه کهیتک هسّه. هع وه هم کهی تک بیهه اِما ندوسّمی. به هر حال این واژه یک لُغُز است و...
-
گینگ گینگ
18 اسفند 1395 23:28
گینگ گینگ به نام خدا. لغت شایع دارابکلایی هاست. و همه به نوعی با آن انیس اند. در گینگ گینگ فرد به زمزمه ی درونیات خود مشغول می شه. و در وک وکی (که در پست بعدی شرحش می کنم) فرد از سوی فردی مقابل به این صفت زشت متهم می شه که چقدر بر سر هر چیزی پک پک یا وک وک و یا ذر ذر می کنه. حالا کمی توضیح می افزایم. دارابکلایی ها چون...
-
دَلیک مَلیک
5 اسفند 1395 22:28
دلیک ملیک به نام خدا. عکس بالا، محل تلاقی دو رودخانۀ اوسا و دارابکلاست واقع در جفت کوه قارت خیل . که 28 اردیبهشت 1395 جناب یک دوست آن را ثبت نمود. حالا دلیک ملیک چیست؟ ا ین واژه ی دارابکلایی ها آی به خیلی ها صدق می کنه. چطور؟ می گیم الان: یکی تا خرخره خورده، باز میگه چایی دَشن. یکی دیگه تا هفت شکم لاقولی کباب خورده،...
-
پمبه سرگیر
5 اسفند 1395 22:23
پمبه سرگیر به نام خدا. آن زمان های دوردور دارابکلا، پنبه سرگیری هم شده بود یک شب چرگی و دختر خواهی های مرسوم. این منزل و آن خانه، همه به هم سرَک می کشیدند که پنبه از قوزگ و سرک برگیرند و لحافی برای عروس جهیزه سازند، ولی اصل و اساس این همه به سوی هم رفتن ها، بر بینش و دیدش آن غوزگ! بود. یعنی برآمدگی مُچ پای دخترها. چون...
-
دچکلسّتن
5 اسفند 1395 22:22
دچکلسّتن به نام خدا. این لغت دچکلسّن یا بچکلسّن در گویش مردم دارابکلا، چیزی شبیه دو لغت اطلاعاتی انگلیسی ست. خیلی هم بامسمّاست! یعنی «information» و «intelligence service». اول: اینفور مِیشِن است. یعنی اطلاعات. و دومی اینتِلجنس سرویس. یعنی سازمان اطلاعات جاسوسی انگلیس. و به قول خودشان بریتانیا. مواظب باشین. برخی ها آی...
-
زِلقِن کَت کِش زن
2 اسفند 1395 20:20
زِلقِن کَت کِش زن به نام خدا. واژه ی تمسخری دارابکلایی هاست. این واژه ی زلقن کت کش زن از ترکیب مناسبی برخورداره. هر کی از نیاکان ما اینه ساخت خیلی خبیر بوده. به نظر دامنه زلقن هم ریشه ی واژه وحیانی لَیُزلِقونَکَ آیۀ مشهور 51 وَ اِن یَکاد سوره ی قلم است. همان آیه ی مهم چشم زخم و چشم شور و چشم زدن است. و معنی دقیق زلقن...
-
شونشی
9 دی 1395 22:22
شونشی به نام خدا. دامنه ابتدا از محضر بزرگوارانی که ممکن است در اثر امراض جسمی دارای لرزش جسمی باشند پوزش شدید می طلبد و این متن به هیچ وجه چنین انتسابی به آنان ندارد. حالا این هم داستان شونش و شونشی ست که در دارابکلا به برخی آدمه ای خاص اطلاق می شود. ابتدا مثالهایی چند: می خواد شو بره خواستگاری شونش زَنّده. می خواد...
-
ول اُسار بوسسّ
9 آذر 1395 20:22
ول اُسار بوسسّ به نام خدا. این اصطلاحی ست هَجوی (به سکون جیم) و گلایه ای و بشدّت منفی. از سه مفهوم شکل یافته است. ول + اُسار + بُوسس. ول یعنی ولوو و رها و عاطل و باطل و هرز و هرزه و ضایع و بی عاره. اُسار مخفف اَفسار است که ریسمانی مزیّن و گِره دار است بر سر و گردن اسب و الاغ و قاطر. و گاهی هم گاو. وقتی پدری از فرزندی...
-
جِمبلی و بِمپری
8 آبان 1395 20:20
چمبلی و بمپری به نام خدا. در زبان مردم دارابکلا و شاید روستاهای مجاور و پایین دست و بالادست آن، این اصطلاح جاری ست. جمبلی جنبه ی منفی یک فعلی ست. و بمپری جنبه ی مثبت آن. الاغ چموش و به نظر دامنه، نجیب! و اسب سرکش، و نیز به قول ما دارابکلایی ها شِل اس کاره (کُرّه اسب) هر گاه بخواهند غریزتا" زیر بار زور آدم! نروند،...
-
اَمِه کلّه مِنجول دَکته
9 مهر 1395 11:47
اَمِه کلّه مِنجول دَکته به نام خدا. این لغت در زبان و گویش دارابکلایی ها یک نوع اعتراض و برائت جویی ست. وقتی خونه عینِ زنانه حموم بشه؛ می گن: اوووه اَمِه کلّه مِنجول دکته. هرگاه یکی پُرچونه پیدا بشه فرطّه فرطّه ورّاجی بکنه؛ می گن: هی مِه کلّه مِنجول دَکته. وقتی صدای برنامه های درهم برهم تلویزیون میلی منزل را و یا پخش...
-
وک وکی
7 مهر 1395 23:33
وک وکی به نام خدا. پیش طرف چایی می آورند، شروع می کنه به این گونه وک وگ کردن؛ با لهجه ی محلی و حالت غُرزدن و آهنگین وک وگ های زیر را بخوانید: خله تِنده. جوش بیموهه. کن جه بخریهی چای ره. فلانی؟ جه بخریهی؟ ونه چای همه رطوبت بیهته هسته. گرون هم دنه. خاش پیَر قیمت ره کانده! اووه جوش نیوموبیهه؟ خالخانده اسب کِش بو کانده!...
-
چوخِس چوخِس
6 شهریور 1395 23:39
چوخِس چوخِس به نام خدا. یکی از لغات رایج و محاوره ای میان دارابکلایی ها واژه ی چوخس چوخس است. که جنبه ی منفی و اعتراضی دارد. این "واژه عبارت " یا با جمله ی نهی است مثل: اِسا تِه چوخس چوخس نکون. و یا با جمله ای اِخباری و تعجّبی. مانند: آی وِه چوخس چوخس کانده مردیکه، زنیکه، ریکا کیجا. پیچ سدّبندی جنگل...
-
لال پِلا
5 مرداد 1395 22:33
لال پِلا به نام خدا. به مناسبت فرارسیدن ماه محرم الحرام در شانزدهمین قسمت فرهنگ لغات دارابکلا به موضوع و عبارت لال پلا می پردازم که موضوعی مرتبط با عزاداری و تکیه و سفره ی مجمع ده شب است. در دارابکلا از سالیان دراز با حلول ایام عزاداری محرم، چند خانواده با پخت غذای نذری در منزل، آن را بعد از نماز مغرب و عشاء بر مَجمع...