فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فرهنگ لغت داراب‌کلا

واژه‌ها، جاها، مثَل‌ها، باورها، خاطره‌ها، بازی‌ها ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

قَن‌چوله

قَن‌چوله. از کَنده‌کاری روی کُنده‌ی چوب درست می‌شد؛ بدون رنده، فقط با تیشه. کمی جول‌دلِه ساخته می‌شد وسطش هم یک استوانه‌مانند باقی می‌گذاشتند که کله‌قندِ خُردشده را رویش می‌ذاشتند و با قن‌شکَن (=تیشه کوچک) قندِکَرب را حَب حَب می‌کردند؛ ریز در حد باکّله‌تیم قایده. حتی گاه حد آقوزکال. بعضی هم که گنِسی می‌کردند، آنقدر کوچک در حد کله‌مورچه! دیگر خبر نداشتند موقع چای، همین کله‌مورچه را سه‌سَربِنی جِفت می‌کردند قند را می‌خوردند! چای نمی‌خوردند! در اصل قن می‌خوردند!



عکس از  آقا سید رضی سجادی


حالا خاطره:

یک روز رفتیم خونه‌ی یکی. چشم ما خورد به قَن‌چوله که تَه‌اش قن‌خاکه و حبه‌قن پر بود. دیدیم کوماز (=مگس) دورش موروخّه موروخّه می‌کنند (=وز وز در تعداد زیاد). همان قند رل دادند بچه خورد فردا شنیدین وچه را چنگ زدند بردند ساری پیش دکتر اخوتیان. حالاحالاها هِم تا چِک کَفنّه، شوونِّه پیش آقادکتر اپیکچیان. سلامم به ایشان. تا اَشنیفه (=چه جَخت، چه صبر) می‌کنن پیش این دکتر رحیم‌دِل صف می‌کِشن. بگذرم.

هر که خونه خودش یا مار پیِرش یا گت‌بَوا گت‌نِناش قن‌چوله دارد، عکسش را بندازد و بگذارد. من قم قن چوله ندارم و اساساً شکلات و حلوا جه چای می‌خورم. ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ، دامنه‌ی توحید